انتظار 19 شهریور 1395 توسط طاهره بهبهاني همچو گنجشكي لب بام نشستم تا بيايي با سكوتم هيبت غم را شكستم تا بيايي يوسف م افتاده اي در چاه بيرحم جدايي همچو يعقوب زعطر ت مست مستم تا بيايي طاقت دوري كجا تا لحظه ها را مي شمارم شعله اي در حسرت پروانه هستم تا بيايي مطلب قبلیمطلب بعدی